- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
صدا صدای تپش های قلب باران است و یـا که زمـزمـۀ قـاریـان قـرآن است فضای خانۀ موسی پُر است از یاس و دوباره ذکر لبش نام “فاطمه جان” است بگویم از برکاتی که داشت مقدم عشق سلام خواهر خورشیدِ این دیار، سلام سلام حضرت گل حضرت بهار، سلام به خاک پای تو هرگز نمیرسم؛ هیهات تـو شـاه زادهای و مـن غـلام زادۀ تـو تویی مـلـیکه و من هم گـدای سـادۀ تو بـیـا مـرا حـرمـی و مـسـافـر قــم کـن دلم دو دل شده امشب به راهِ قم، مشهد که ماه، ماه جنون است، ماهِ قم، مشهد هـمـیـشـه زائـر راه قــم و خــراسـانـم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
تو کیستی؟ سلالۀ زهـرای اطهـری معـصومهای، کریـمۀ آل پـیـمـبـری مـمـدوحـۀ ائـمّـه و مـحـبـوبـۀ خــدا احمد خصایل استی و صدّیقه منظری باب الـکـرم سـلالـۀ باب الحـوائجی امّ العـفاف دختر موسی بن جعـفری امـروز قـلـبـۀ دل خـوبان روزگـار فردا همان شـفـیعۀ فردای محـشری تو سـوّمـیـن مـلـیکۀ اسلام فـاطـمـه آئیـنه دار زینب و زهـرای اطهـری یک مام تو خـدیجه دگر مام فـاطمه پاکیزه تر ز مریم و حـوّا و هاجری بر نُه سپهرِ عصمت و تقوی ستارهای در هفت بحر نور فروزندۀ گوهری هم چار نجل پاک رضا را تو گوهری هم هشتمین ولیّ خدا را تو خواهری مصباح علم و دانش و توحید و معرفت مصداق هل اتی ثمر نور و کوثری عمر کم تو خاطرۀ عمر فاطمه است یـادآور مـقـاومت و صـبـر مـادری گـویند باز میشود از قـم در بهشت تو خود بهشت قـرب خداوند اکبری مادر نگشته، بانوی خلق دو عالمی شوهر نکرده، مادر آغاز و آخـری بانو ولی چه بانـو، بانوی نُه سپهـر دختر ولی چه دختر، اسلام پروری بـر هـشت آفـتـاب ولایت سـتـارهای در نُه سپهـر نـور مه نـور گـستری پیراهن تو عصمت، تقوی ست چادرت زهـد مجـسـمّی و عـفـاف مصوّری در بحـر بی کرانۀ ایـمان دُرِ کـمال در آسمان زهـد فـروزنـده اخـتـری باب الـمـراد دخـتـر باب الحـوایجی اخـت الوقـار دخت بـتـول مطهـری زهرا بهشتِ روح لطیفِ محمّد است اولاد او همه شجـر نـور و تو بری گویند سایۀ حرمت بر سر قـم است قم را نه، بلکه مُلک جهان را تو محوری زانو زنند خیل فقیهان به محضرت آری تو شهر فقه و احادیث را دری روزی اگر به خطبه گشایی زبان خویش باور کنند خلق که در نطق حیدری اسلام را به منطق گرمت مـروّجی توحید را به نیروی علمت بیانگری عـطر تو بر مشام محـمّـد اگر رسد با خنده بوسدت که بهشت مکـرّری از نخل های سبز فـدک میرسد ندا این باغ از آن توست که زهرای دیگری میثم، اگر ثنای تو گوید محال نیست زیرا تو در قصیده سراییش رهبری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
دور و بر خود میكشی مأنوسها را إذن پـریدن میدهـی طـاووسها را وا میكنی سمت كـویـرِ این حوالی با لطف پـاكـت پـای اقـیانـوسها را «امید» داروییست در دارالشفایت كه با سخاوت میدهی مأیوسها را با آن دم قدسی خود شبهای جمعه رونق بده «یا نور و یا قدّوس»ها را هر شب به یاد غـربت شهـر مدیـنه روشن كنیم اینجا همه فانـوسها را ای آبــروی آبهـای ایـن حــوالــی سمت شما باز است این دستان خالی وقتی كه من از ماه میگیرم سراغت میآورد دل را مـیان كـوچه باغـت هفت آسمان، صدها ستاره میشمارد هر شب به پای درسهای چلچراغت تو آیـههـای سـورهٔ نـوری، چگـونه پیدا كنم من راه خود را بیچراغت؟ این لالههایی كه به دامـانت نشـسته تفسیر خوبی میشود از درد و داغت انگار... نه من حـتم دارم در بهشتم آن لحظهای كه مینشینم در رواقت ما لایق صحـن و سرای تو نبـودیم هـمـسـایهٔ خـوبـی برای تو نـبـودیـم تو مهـر زهـرا را میان سینه داری مهری كه با آن اُلفـتی دیرینه داری از بس كه آه زائـرانت را خـریـدی ایـوان زیـبـایی پُـر از آئـیـنـه داری هر صبح جـمعه مـیزبان نـدبههایی این است آن عهدی كه با آدینه داری تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان غـمهای بیاندازهای در سینه داری از نسل كـوثر، معـنی خیر كـثـیری با عشق، خویشاوندی دیـرینه داری فرسنگها راه است از ما تا صفایت قربان آن صحن و سرای باصفایت از ابـتـدا هم بود مـشهـد، مقـصد تو پُـل میزنم تا مقصدت از مشهـد تو عطر گل یاس از ضریحت میتراود این مرقد زهـراست یا كه مرقـد تو عشق تو دریا را به ساحل میكشاند ماه آبرو میگـیرد از جزر و مد تو خـورشـیـد دارد آرزوهـایی طـلایی وقـتـی كـه میآیـد كـنـار گـنـبـد تـو من شاعرت هستم ولی مثل هـمیشه شعـری ندارم تا كه باشد در حـد تو من مینویسم بر روی سنگ مزارم بانـو! هـمیـشه بوده از تو اعـتـبارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
عـالـم حـریم حـرمت آل پـیـمـبر است کلِّ فـلک هـمان فـدک آل کـوثـر است چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه دنیا چو گوی، در کفِ دستان حیدر است ما غـیرِ خـیرِ فـاطـمه خـیری ندیـدهایم هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است آری به حـرمـت حـرم ثـامـن الحـجـج ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا این مملکت هدیّۀ زهـرای اطهـر است مکه، مدینه، سامره، کربوبلا، نجف تا کـاظمین یکـسره با قـم بـرابر است بالاترین زمان که پس از روز مادر است معصومه شاهد است، همین روز دختر است آمد چه دخـتری که چو زینب کند قیام جان برادر است و رضا جان خواهر است از مشهـدِ شَهَـنـشَه و شیـرازِ شاچـراغ تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است شوق زیـارت و حـرم و آب و دانـهام ای مـرقـد تو قـبـلـۀ عـالـم تو را سلام ای امـتـدادِ سـورۀ مـریـم تـو را سـلام ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر جام طهور کوثـر و زمـزم تو را سلام ای پــارۀ تـنِ هــمــۀ آل مــصـطــفــی وی بـضـعـۀ نـبـیِّ مـکـرّم تو را سلام ای بـارگـاه قــدسـیِ تـو آشـیـانـهای… بر بهـتـرین سـلالـۀ خـاتـم تو را سلام آئـیـنـه دارِ مـعـرفـة الـفـاطـمـه تـویـی ای رازدارِ خـلـقـتِ آدم تــو را ســلام بـایـد تـو را عـقـیـلـۀ دوّم صـدا کـنـیـم عِلم لـدُن تُو راست مسلّـم، تو را سلام یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است ای بر عفاف، رشتۀ محکم تو را سلام نیکان تو را مـلـیـکۀ اسلام خـواندهاند ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم تو را سلام شـد بـارگـاهِ قُــدسـیِ تـو کـلـبـۀ مَـلَـک آید ز هـر فـرشـتـه دمـادم تو را سلام عشق رضا و شوق حریمت، دو بالِ عشق ما را اگـر به کـشـور تـو بـار دادهانـد یـعـنـی به مـا خـزائـنِ أسـرار دادهانـد بعد از ولای فـاطمه و زینب و حسین بر زینبِ رضاست که این کار دادهاند تو خـود نـشـانِ سـلـسـلـۀ این أمـانـتـی یـعـنـی تــو را ولایتِ أبــرار دادهانــد وقـتی حدیث می کـنی از جـدِّ اکـرمت بـر تـو کـلامِ فــاطـمـه انـگـار دادهانـد موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری دین را نمک به کـام تو بـسیار دادهاند هستی فـقـیه و مجـتهده در عـلومِ دهـر بـر تـو عـجـیب بـیـنـشِ بـیـدار دادهاند پا جـای پـای حجّـتِ سـرمـد گـذاشـتی با تـو به مـا بـشـارت و إنـذار دادهانـد طـی کـردهای چه ناب مسـیـرِ امام را زیـبـات، نـامِ قــافـلــه ســالار دادهانــد میخـواستی که زائر کوی رضا شوی بعد از عـروج، رخصت دیدار دادهاند حـالا دفـاع از حَـرمت تا هنوز هست تو در تـمـام مُـلک و مَـلک تا نداشتی آنگـونه خِـلـقـتی که تو هـمـتا نداشـتی روحِ مجـرّدِ تو همان نـور فاطمه ست نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش جـز انـفـجــارِ نــور تـمــنّــا نـداشـتـی در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد غـیر از خـدا تو هـیچ کسی را نداشتی روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است غـیـر کـلامِ حـق، یَـدِ بَـیـضـا نـداشـتی در نو جـوانی اَت به فِـقاهت رسیـدهای در پُـرسـشی نـبـود، که فـتـوا نداشـتی شد حوزههای عـلـمیه از عِـلم تو عـلَم ای عـالـمـه که عِـلـم ز دنـیـا نـداشـتی شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است با آنکه عـمـرِ زیـنب کـبـری نـداشـتی آنچه مصائب است چشیدی ولی یقـین بـر نـیـزه رأس زادۀ زهــرا نـداشـتـی از ساوه تا به قـم به شما مرحبا رسید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
اگر چه درد؛ اگر چه هزار غم داریم کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم کنارِ دخترِ باران و خواهـرِ خورشید بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم به ذکرِ شاهِ خـراسان گـرفـتهایم دم و به لطفِ حضرتِ معصومه بازدم داریم مـدافـعـانِ حـریـمِ کـریـمـۀ عـشـقـیــم همیشه چشم بر این سفـرۀ کرم داریم محرّم و صفـر و فـاطمیه و رمضان چقدر عشق که یکجا کـنارِ هم داریم سـیـاه پـوش، بـرایِ بـقـیـعِ ویـرانـیـم عـلـم به دوش به یـادِ غمِ عـلـمـداریم برایِ آنکـه ببـوسـیـم دستِ بـاران را چه اشتیاقِ عجیبی که در حرم داریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
ای چـشـمههای نـور تو روشنگـر دلم ای دسـت آســمـانـی تـو بـر سـر دلــم ای حضرت کریمه! تو را میزنم صدا ای نـور بـارگـاه تو تـابـیـده بر فـلـک جـارو زنانِ صحن تو بال و پر ملک مهماننواز عترتی و خانهات دل است معصومهای و ماه حجاب تو کامل است ای خوب! بیتو حال و هوای دلم بد است شوقم به بارگاه تو ای ماه! بیحد است ای آسـمــان رواق نـواهــای یـا ربـت وی ماهـتـاب دانـهٔ تـسـبـیح هـر شبت نامت بلند! چون که رضا را تو خواهری یا حَـبَّـذا! که دختر موسی بن جعـفری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
ای دُرّ یمِ عصمت یا حضرت معصومه ای فـاطمۀ عـترت یا حضرت معصومه ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه ای سایۀ تو عـفّـت یا حضرت معصومه قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه تـو در حـرم مـوسـی، انـسیّـۀ حـورایـی انـسـیّـۀ حـورایـی، مـحـبـوبـۀ یـکـتـایـی مـحـبـوبـۀ یـکـتـایی، مـمـدوحۀ طاهـایی مـمـدوحـۀ طـاهـایـی، ریـحـانـۀ بـابـایـی ریـحـانـۀ بــابــایـی، آئـیــنــۀ زهــرایــی در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه تنها نه محـیط قـم، ایـران به تو مینـازد عصمت به تو مینازد، ایمان به تو مینازد عترت به تو مینازد، قرآن به تو مینازد تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو مینازد جنّ و ملک و حور و انسان به تو مینازد بانـوی همه خلقـت یا حضرت معصومه شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان هم حوری و هم غلمان هم مالک و هم رضوان هم عالم و هم حاکم هم بنده و هم سلطان دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان گیرند ز تو حاجت یا حضرت معصومه نبوَد عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی وز گرد حـریم خود بر روح شفا بخشی بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه ای کـعــبـۀ اهـل دل، ایــوان طــلای تـو ای سرمۀ حور العـین خاک کف پای تو قـم نه هـمـۀ عـالـم، مـرهـون عـطای تو فـیـضیّـه بُـود دائـم، در ظـلّ هـمـای تـو گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه ای بـانـوی نُه افـلاک، ای مـادر اهل قم ای خـاک حـریـم تو، تـاج سـر اهـل قـم ای کـوثـر فـیض تو، در ساغـر اهـل قـم آیـد ز نـسیـمـت جان، در پـیکـر اهـل قـم گـلـدسـتۀ صحـنـینت روشن گـر اهـل قـم ای قـم حـرم امنت یا حضرت معصومه آنانکه به شهـر قـم، بر عـرض ادب آیند آنانکه به پـای جان رو سوی تو بنـمایند در صحن تو روگردان از جنّت اعلایند هر گام که ای بانـو در صحن تو پیمایند هـر زائـر قـبـر تو، هم زائـر زهـرایـنـد نـازند بدین رتـبت یا حضرت معصومه ای دسته گـل زهـرا ریحـانۀ اهـل الـبیت ریحـانـۀ اهـل الـبیت، دُردانـۀ اهـل البیت زوّار حــریـم تـو، پــروانــۀ اهـل الـبیت قـبـر تو بوُد کعـبه، در خـانۀ اهـل الـبیت قـم گـشته زفیض تو کـاشانۀ اهـل الـبیت نازند به تو عترت یا حضرت معصومه ای چشم رضا دیده در حُسن تو زهرا را هم صورت زهرا را هم زینب کبری را خـاک حـرمت دارد، اعجـاز مـسیـحا را دل میبری از رفعت صد مریم عذرا را مـعـصومـهای ای بـانـو ذرّیـۀ طـاهـا را ای فاطمه در فطرت یا حضرت معصومه تو جان سجود استی تو روح قـیام استی مـوسـای محـمّـد را، تـورات تـمام استی دخت صلوات استی، فـرزند سلام استی فـخــریّــۀ اجــداد و آبـاء عـظــام اسـتـی الحق که یکی مـریم از هفـت امام استی ای فاطمه را زینت یا حضرت معصومه تو پاکی و معصومه، من عبد گـنه کارم تو بحر کـرم داری من دست تهـی دارم سرمایۀ من تنها اشکی است که میبارم گر اهـل بهشت استم، گر مستحـق نـارم هم بـندۀ این کـویم هم «میـثم» این دارم ممنونم از این منّت یا حضرت معصومه
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
تا ابـد دامـنهٔ عـطـر بـهـار است اینجا دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا هـر طـرف رایـحـهٔ بـاغ تـجـلّـی دارد هر طرف پنجـرهٔ آیـنهزار است اینجا بالهایی که ملائک به طـواف آوردند وقف برداشتن گرد و غبار است اینجا بسکه روشن شده از مقدم او صبح حرم نور خورشید کم از شمع مزار است اینجا تحفههایی که زمینیست کجا لایق اوست؟ صلوات است که شایان نثار است اینجا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
ای دختر خورشید، ای خواهـر دریا زهـراترین زینب زینبترین زهـرا مـاه مـقـیـم قـم، مهـتاب بیـت الـنـور در سایهسـار توست سـرتا سـر دنـیا فـهـم حـقـیر ما پائـیـنتـر از پـائیـن وصـف بـلـنـد تـو، بـالاتـر از بــالا لبخند معـصومت مُهـر رضایت زد بر شوق خواهرها، عـشق برادرها تنها به دست توست ای سورهٔ انفاق دنـیـای ما امـروز عـقـبای ما فـردا ماییم و چشمی تر، ای چـشمهٔ کوثر بر ما عـطایی کن از فیض اَعـطینا وقتی ضریحت را با گریه میبوسیم در چشمـمان پیداست آن قـبر نا پیدا باز از تو میگویم یا حضرت زینب باز از تو میخوانم یا حضرت زهرا از آه لـبـریـزم، از اشک سـرشـارم این قطره را دریاب دریاب ای دریا
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
ای بـهـشـت آرزوهـای بـهـشـت ای سراپا کوثر و کـوثر سرشت فـاطــمـه نـامـت دل تـو زیـنـبـی هم به دل جـای تو هم ذکـر لـبی
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
در این روزگاری که دل بیقرار است گـدای کـریـمـه شدن افـتـخـار است ثــواب زیــارت بـرایـم نــوشـتــنـد خودم نه دلم سوی تو رهسپار است دوبـاره حـرم قـسـمـتـم نه نـشد - آه چقـدر این دل بی نـوا بـد بیار است چنان گـنـبدت جلوه دارد که انگـار حـریم تو در آسـمان ها مـدار است کسی که قـدم می زنـد در حـیاطـت روی فرش بال ملائک سوار است نگـاهـت مرا از غـریـبـی در آورد ببین خـنده روی لـبـم آشکـار است همین هم نشان از کـرم خـانه دارد گـدا زاده ای با شما همجـوار است کریمـه! کـرم کن گـدای خودت را گدایی که در ماتمت سوگوار است چکید اشک تو بر زمین،بعد از آن بود که از ساوه تا قم درخت انار است دلـم خـون شـده از غـم مـاجـرایـت دلـت تـنـگ بـوده بـرای رضـایـت
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
بس در حـرم تو سـوز و آهـم دادند تـخـفـیـف بـه نـامـۀ گــنــاهـم دادنـد با اذن تو، ای فـاطـمـۀ مـعـصـومـه در وادی فـاطــمــیــه راهــم دادنــد ************* از کفش کنِ تو طور موسی پیداست در هـیبت تو زینب کـبری پـیداست ای از حـرم تو بـاز، باب الـزهراء از تـربت تو تـربت زهـرا پـیداست ************* کاش از حـرمت صدای ما را ببرند پـیـغـام بـسـوی قـبـر زهــرا بـبـرند مـا عـقـدۀ بـانــوی مــدیـنــه داریــم مـا را سـرِ قـبـر مـخـفـی آیا بـبـرند
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
تـا دلـم از نـفـس افــتـاد، پـنـاهــم دادی بـه حـرم بـرده ای و اذن نـگـاهـم دادی الـســلام ای هــمـۀ دار و نــدار دل مـا روبـروی حـرمـت گــرم تـمـاشـا بـودم غـرق در خـلـسه و در عـالـم بالا بودم ما که مدیون تو و لطف خـدایت هستیم تا قیامت حرمت، چون حرم فاطمه است زائرت شامل لطف و کرم فاطمه است دست بر دامـن تو ذکـر تـوسـل کـردیـم هرکه مشتاق تو شد، عقل به کف آورده در بـیابان، حـرمت دُرّ و صدف آورده تو که هستی که همه محو کمالت هستند زیـنـب ثـانـی این طـایـفـه هـستـی بـانو قـفـل این قـلب مرا خوب شکـستی بانو آمـدی تـا به بـرادر بـرسی، امـا حـیف مـثـل زیـنـب غــم دوری بـرادر دیـدی نـالـه و اشک و پـریـشـانی مـادر دیدی تو غم یار کشیدی، نه که غارت شده ای
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
قسمْ به صبح دل انگیز این حرم، بانو جهانِ ماست بدون تو چون عدم، بانو هزار و یك در رحمت به روی ما وا شد چو آمدیم به صحـن تو صبحـدم، بانو نـمی شـدیـم جـدا از حـریـم تان، حـتّـیٰ نـداشتـیـم اگر داغ و درد و غـم، بـانـو از آستان ملك پاسبان تان، عُـمری ست نـدیـده ایـم بِـه والله، جُــز كــرم، بـانـو نفس نفس زدن ماست وقف نوكری ات چرا كه فرصت عُمْر است مُغتنم، بانو اگـرچه خـاك كـف پـات نـیـسـتـیم، امّا غـبـار راه تو هـسـتیــم دست كم، بـانو دُرُست، بهره ای از شاعری نبردم من ولی به عـشـق شما می زنـم قـلـم، بانو درون پوست خود از شعف نمی گُنجم همین كه دور و برت می زنم قدم، بانو یكی دو تا كه نه، اینجا هـزارها سائـل شـدند یـك شـبـه نـزدِ تو مُحـتـشم، بانو امـام زادۀ بـی مثـلِ واجـبُ الـتَّعـظـیـم به محضر تو فلك گشته است خَم، بانو چو میرزای قمی و چونان بروجردی مـجـاوران تو هـسـتـنـد مـحـتـرم، بانو مُــدام در ره اثـبـاتِ جُـرم مـی كـوشـد كسی كه شد به ولای تو مُـتّـهـم، بـانو به راه روزی خود گرچه لنگ هم بزنیم نـمی خـوریـم به اسـم شـما قـسـم، بانو رواست این كه بخـوانیم زینـبت وقتی دو خواهـرید، ز هر حیث مثل هم، بانو
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
هر کس به احـتـرام مـقـام تو خـم نشد آقـا نـشـد؛ بـزرگ نشد؛ مـحـتـرم نـشد دل خـسته بود و راهی این آستـانه شد دل خـستـه بود و راهـی بـاغ ارم نشد گـفـتـند مـرقـدت حـرم آل فاطمه است با این حساب هیچ کسی بی حـرم نشد این حـاجـت من است الـهی قـلـم شود دسـتـم اگـر بـرای تو بـانـو قـلـم نـشـد شکر خـدا که شـامـل لـطف شـما شدم ما شـاعـرت شدیـم ولی محـتـشـم نشد می خواستم برای تو بهتر از این غزل من را ببخش آنچه که می خواستم نشد
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
عمـری غُـبارِ حضرتِ معصومه ایم ما تا در جـوارِ حضـرتِ معـصـومه ایم ما اهـلِ دیـارِ حضـرتِ مـعـصومـه ایم مـا ای آرزویِ پــنــجــره فـــولاد آمــدیــم ای قـبـلـه گـاهِ طـاقِ گـوهـرشـاد آمـدیـم تـا نـور مـی دَمـی بـه تـمـامِ چـراغ هــا رَد مـی شـویـم مثـل نـسـیـم از رواق ها ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو مـا گَشته ایم هیـچ غَمـی نیسـت پیشِ تو روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست از خـادمـانِ کعـبـۀ دارالشـفـایِ تـوست بـا لطفِ مـادرانه ات اِحیـا شدیـم شُـکر بِـرکـه نَـه، رود نَـه، دریـا شدیـم شُـکـر بانو ! اگـر چـه پیـش تـو خِشتِ مُحَقَریم از خِـشت هایِ خانـۀ موسی بنِ جعفَریم مـا را نـشـان گـرفت اگرچـه مَـلالِ غَم هر چند پُر شده هـمه جا قیل و قالِ غَم تـا ســر ســپــردۀ عَــلَـم زیــنــبــیـه ایـم سـر میـدهـیم و مَـردِ غَــمِ زیـنـبـیــه ایم
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
بانـو بهشت گـوشۀ پنهـان چشم توست دریـا همیشه تشنـۀ بـاران چشم توست با تو بهار مانـدنی است و فـرشته وار تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست وقتی نسیم صحن تو بر صورتم نشست دیدم تمام عشق غزل خوان چشم توست پایین پای درس تو عمری نشسته است هاجر همان که جزو مریدان چشم توست ای جـانـماز هرشـبـه ات بال جـبـرییل قـبـلـه تمام مـایـل ایـمـان چـشم توست تـوحـیـد از کـلام شـمـا آب می خـورد ایران ما هـنـوز مسلـمان چـشم توست اقـرار مـی کـنـم که قـلـم لال مـی شـود هر جا که صحبت تو و ایمان چشم توست در ریشه های بـاور شعـرم حـلول کن شرمنـده ام بضاعـت من را قـبـول کن
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
آنقدر رفت که در ثـانیه ها هم گـم شد بعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد و همیـن زائــره سبـز زیـارتـگـاهـش در پـرواز به سمت حــرم هـشـتـم شد گـوشـۀ چـادر او روی سـر قــم افـتاد کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گــم شد خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه قــم مـدیـنـه شد و او فــاطـمه دوم شد یازده کعبه به همسایگی اش آمده اند یــازده مـرتـبه اینجا حــرم مـردم شد جمع بودند در اینجا هـمـگـی تا اینکه جمکران آمد و همسایـۀ این خـانم شد
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
ای دلم بی قـرار در حــرمت کن نگــاهی به سائل کرمت ذره ای بـودم و ز لطف شما زیــر بــالــم شده تمـام سما طفل خُردی به پای مکتب تو بوده ام من دخیل هر شب تو سر نهــادنـد پیش پـــای شما بهجت و فاضل و مطهر هـا عمه و بنت و خواهرمعصوم بر تو باشد سلام هرمعصوم ای ضریح شما مطاف ملک رفته گلدسته ات فـراز فلک چشم من ابری است وبارانی از تب عشق خود تو میدانی لحظه هایم اسیـــر دل تنگی می زنم زلف یـار را چنـگی افـتـخــارم بُــود گــدایــی تو مــرغ دل را کنــم هوایی تو می کنی تو غـــــروب آدینه دل من را چــو صـحـن آیینه با نگــاهــی دلــم هوایی کن قلب من را تو کــربلایی کن
: امتیاز
|